با وجود علم غیب امامن (ع)چرا گاهی آنان انگور یا خرما یا دیگر اشیای مسموم را تناول می کردند و به شهادت می رسیدند؟درباره ی شناخت امیر مومنان(ع)از قاتل خود،خوردن سم توسط امام حسن(ع)،کشته شدن امام حسین(ع)و همچنین درباره ی امام رضا (ع) که می دانستند انگوری که جلوشان گذاشته اند مسموم است،چه پاسخی وجود دارد؟در پاسخ،دقت به نکات زیر شایسته است:
1.دانش و آگاهی پیامبران و ائمه ی اطهار بر دو نحو است:
1.1.علومی که از راه عادی برای آنان فراهم می آید که در این گونه دانش ها،با دیگر مردم تفاوت چندانی ندارند؛
2.1.علومی که برای آنان از راه های ماورا طبیعی (وحی و الهام)حاصل می شود که به آن،علم لدنی یا علم غیب می گویند.
2.پیامبر(ص)وائمه ی اطهار(ع) در مسائل عادی و فردی و امور اجتماعی،موظف به استفاده از علم عادی بوده اند.از این رو،همواره در این گونه مسائل،از شیوه های معمولی،تحقیق و کسب آگاهی می کرده و بر اساس آن عمل می کردند.سر این مسئله نیز در آن است که آنان،الگوی بشریت اند و اگر در مسیر زندگی و حرکت های اجتماعی،راهی غیر از این بپیوندند،دیگر جنبه ی اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و دوستداران و پیروان به بهانه ی آنکه آنان با علم لدنی عمل می کرده اند،از حرکت های سازنده و انقلابی و اصلاحی باز ایستاد.
3.عمل دائمی براساس غیب،موجب اختلال در امور است؛زیرا اراده ی غالب خدا به جریان امور،بر اساس علم عادی بشری تعلق گرفته است. به همین جهت،معصومان(ع)برای شفای بیماری خود و اطرافیانشان از علم غیب استفاده نمی کردند.شاید یکی از حکمتهای ممنوعیت روی آوری به نجوم یا تسخیر جن برای کشف غیر عادی حوادث آینده نیز همین اختلال در امور است.
4.عمل براساس علم غیب،در برخی مواقع با حکمت نصب معصومان(ع)منافات دارد؛زیرا در این صورت،جنبه ی اسوه و الگو بودن خود را از دست خواهند داد و سایر افراد بشر از وظایف فردی و اجتماعی خود به این بهانه،یعنی نا آگاهی از علم غیب،شانه خالی خواهند کرد.
5.تکالیف دینی معصومان(ع)همواره بر طبق علومی بوده که از مسیرهای عادی برای آنان پیدا میشده است؛مثلا پیامبران و امامان(ع)منافقان را خوب می شناختند و می دانستند که آنان ایمان واقعی ندارند؛ولی با آنان هرگز به شیوه ای مشابه با نحوه ی رفتار با کفار برخورد نمی کردند و از نظر معاشرت و ازدواج و دیگر احکام،با آنان به مانند سایر مسلمانان رفتار می کردند.همچنین،هنگامی که در مسندقضاوت و حل و فصل مشکلات مردم می نشستند،مطابق قوانین اسلام حکم کرده و از علوم غیر عادی خود استفاده نمی کردند.نیز،میوه یا غذایی را تناول می کردند که پیش روی آنان بود و مانعی از خوردن آن نمی دیدند.
6.علم غیب،گاهی به امر واقعی تعلق می گیرد که حتمی و تغییر ناپذیر است.بنابراین،برخی چیزهایی که پیامبر و امامن(ع)از طریق غیبی می دانند،همان چیز است که حتما واقع خواهد شد.این گونه آگاهی،چیزی نیست که با آن بتوان تغییری ایجاد کرد و سرنوشت چیزی را تغییر داد.
7.پیشوایان ما وظیفه نداشتند در تمامی امور طبق علومی عمل کنند که از راه های غیر عادی برای آنان حاصل می شد؛به عبارتی چنین علم لدنی موضع امام را در برابر تکالیف خود که حتمی الوقوع است تغییر نمی دهد؛اساسا قضای حتمی خداوند مثل شهادت امام از آن جهت که حتمی الوقوع است معتلق اراده و قصد انسانی قرار نمی گیرد. وظیفه ی آنان این بود که نخست،نظام تکوینی این عالم را مراعات کنند و سپس،همانند سایر مردم با این پیش آمده ها رو به رو شوند.به بیان دیگر،بدیهی است که سرانجام هر انسانی مرگ است و هیچ آفریده ای در این جهان عمر ابدی نخواهد داشت.
8.البته خوردن میوه ی زهر آلود توسط امام رضا(ع)از روی اجبار بوده و امام از شیوه ی شهادت خود خبر داشتند. حضرت به اباصلت فرمودند:«اگر بعد از ملاقات با مامون،هنگام برگشتن،عبا روی سرم دیدید،بدانید مامون کار خودش را کرده است.»ایشان ضمن آگاهی ،گزینه ی دیگری فرا روی خود نداشتند.
9.همه ی اموری که امام معصوم (ع) انجام می دهد،به خواست خداوند متعال بستگی دارد:«بل عباد مکرمون،لایسبقونه بالقول و هم بامره یعلمون»(انبیا،17و26)
10.علم غیب برای پیامبر و امامان(ع)بالفعل نیست؛بلکه شانی است و هرگاه اراده کنند و بخواهند چیزی را بدانند،خداوند آنان را آگاه خواهد کرد.به فرموده ی حضرت امام صادق(ع):«امام وقتی بخواهد چیزی را بداند،خداوند او را آگاه خواهد کرد.»بنابراین، امام اگر بخواهد می داند،خواستن برای او دانستن است.از این رو،می توان علم غیب را به «پاکتی در بسته»همانند کرد که برای آگاهی از محتوا آن را بگاشاید.
نظرات شما عزیزان: